افغانستان وحاکمیت طالبان

بررسی دوساله‌ی سیاست کشورهای خارجی در برابر طالبان

نویسنده: هادی غفاری- خبرنگار و پژوهشگر روابط بین الملل

ظهور دوباره‌ی طالبان در افغانستان در ۱۵ آگوست ۲۰۲۱ وضعیت کشور را با ابهام و چالش‌های زیادی روبرو کرد. این وضعیت مبهم و پیچیده را می‌توان از دو زاویه داخلی و خارجی نگریست. کشور‌های منطقه و فرامنطقه در دوسال گذشته طالبان را سبک و سنگین می‌کنند/کردند و تعامل‌شان با این گروه بیشتر از روی مجبوریت‌ها بوده تا یک تعامل استراتژیک و برای همین است که تاکنون هیچ کشوری طالبان را به رسمیت نشناخته است.

رویکرد کشور‌های مختلف به طالبان نشان می‌دهد که آنان هنوز مطمین نشده‌اند که این گروه تغییر کرده و  حقوق بشر و مسائل انسانی در افق دید این گروه هنوز مبهم باقی مانده‌اند.

در این نوشته تلاش شده است تا عوامل تأثیر‌گزار بر وضعیت جاری افغانستان به بررسی گرفته شود و به این سؤال پاسخ داده شود که با توجه به وضعیت جاری سرنوشت مردم افغانستان و طالبان به کجا کشیده خواهد شد؟

نگاه کشور‌های خارجی به وضعیت افغانستان

ایالات متحده آمریکا؛

آمریکا که در رأس کشور‌های غربی قرار دارد و در سال‌های گذشته میلیارد‌ها دالر در افغانستان مصرف کرده تلاش دارد تا نظامی به وجود بیاید که حداقل برای این کشور دیگر درد سر ساز نباشد. برهمین اساس در یک توافق سری با طالبان در دوحه امریکایی تلاش کردند تا با هزینه کمتری بر افغانستان اشراف داشته باشند.

امریکایی‌ها تلاش داشتند تا با ایجاد یک حکومت مشارکتی با برتری نقش طالبان جمهوریت را به چالش بکشند و خود را از یک جنگ فرسایشی نجات دهند و در این میان بحران اوکراین نیز در این تصمیم نقش عمده‌ای داشت.

با فرار اشرف غنی از کابل‌ایده و راهبرد ایالات متحده جامه‌ی عمل نپوشید ودیدیم که طالبان قدرت را دردست گرفتند وهمه کشور‌های دخیل در قضیه افغانستان وحتی خود این گروه از وضعیت پیش آمده دچار سردرگمی شدند.

رویکرد کشور‌های مختلف به طالبان نشان می‌دهد که آنان هنوز مطمین نشده‌اند که این گروه تغییر کرده و به حقوق بشر و مسائل انسانی در افق دید این گروه هنوز مبهم باقی مانده‌اند.

سناریوی‌های اجرا شده در این مدت نشان داده است که امریکایی‌ها با امتیاز دادن به طالبان در دوحه تلاش کردند که دهلیز امنیتی روسیه در آسیای میانه را به کننترول خود در بیاورد و از سویی هم ایرانی‌ها را با یک مشکل تازه بنام طالبان مشغول کند.

رویداد‌های دوسال گذشته اما نشان می‌دهد که امریکایی‌ها به این خواسته‌شان نیز نرسیدند و وضعیت به شکلی که آنان می‌خواستند تغییر نکرد.

اکنون امریکایی‌ها احساس کرده‌اند که نمی‌توانند طالبان را از راه دور کنترول کنند و بهمین سبب برخی زیگنال‌های خطر را به این گروه مخابره کرده‌اند. از آن جایی که اقتصاد افغانستان و همچنان فضای این کشور هنوز هم در اختیار امریکا است این کشور مطمین است که طالبان بدون حمایت آنان دوام نمی‌آورند و پیام واضح واشنگتن به طالبان این است که اگر از امریکا حرف شنوی نداشته باشد ممکن که با ورشکستگی اقتصادی و جنگ‌های داخلی روبرو شوند.

امریکایی‌ها هنوزهم نسبت به رویکرد طالبان در برابر القاعده مشکوک هستند و علی رعم کشته شدن الظواهری در کابل این گروه هنوز قدرت خود را دارد و گزارش‌های زیادی وجود دارند که القاعده در کنار طالبان فعالیت می‌کند.

در این میان طالبان یا باید به خواسته‌های امریکا تن دهد و یا منتظر سقوط حاکمیت‌شان باشند. اگر طالبان خواسته‌های امریکا را قبول کند در این صورت روایت این گروه برای جهاد با خارجی‌ها با شکست مواجه خواهد شد. طالبان با این کار پاسخی به حکم جهاد بیست ساله، کشته شدن ده‌ها هزارجنگجوبه نام جهاد و سؤال‌های خانواده‌های این کشته شدگان نخواهند داشت.

قطع ارتباط طالبان با دیگر گروه‌های که طالبان آنان را جهادی می‌خوانند واز نظر دیگران تروریستی به حساب می‌آید طالبان را در سطح داخلی تضعیف خواهد کرد وتوان اداره کل کشور را از دست خواهند داد.

موضع‌گیری رادیکال شخص‌امیرالمؤمنین طالبان در برابر امریکا هم موضوعی است که این گروه را از تعامل با امریکا باز داشته است. اگر این گروه دستور‌ امیر‌شان را نادیده بگیرند با واکنش‌های جدی روبرو خواهند شد. حتی افراد میانه رو این گروه مانند استانکزی نیز نمی‌توانند در نهایت از دستورات‌امیرشان سرپیچی کنند.

بنابراین طالبان هرگز نمی‌توانند با امریکا تعامل سازنده داشته باشند و دیر و یا زود این موضوع تأثیرات خود را نشان خواهند داد. افغانستان یک میدان بازی خوب برای حفظ منافع امریکا در منطقه است و اگر طالبان تلاش کنند این میدان را با کشور‌های شرقی به ضرر امریکا پر کنند جنگ و بحران از سر گرفته می‌شود.

روسیه:

روسیه میدانست که طالبان از لحاظ مشکلات داخلی و پیش زمینه جهاد نمی‌تواند با آمریکای‌ها کنار بیایند وایدئولوژی اسلامی خود را قربانی روابط با آمریکا کنند از این رو روابط خود با طالبان را تقویت کرده دیپلومات این کشور را نیز پذیرفته است.

بحران اکراین نیز مسکو را وادار کرده تا با طالبان تعامل سازنده‌تری داشته باشد اما در نهایت روس‌ها می‌دانند که سازمان‌های تروریستی زیادی مانند داعش خراسان، جنبش ترکستان شرقی، مخالفین دولت تاجکستان، اوزبیک‌های ازبکستان سازمان القاعده وحتی بعضی گروپ‌های تندرو خود این گروه که درزیر سایه حاکمیت طالبان زیست دارند روزی برای آسیای میانه درد سرساز خواهند شد.

قطع ارتباط طالبان با دیگر گروه‌هایی که جهادی خوانده می شوند اما از نظر دیگران تروریستی به حساب می‌آید طالبان را در سطح داخلی تضعیف خواهد کرد وتوان اداره کل کشور را از دست خواهند داد.

نزدیکی موقت طالبان با روسیه در ابتدای تصرف کابل باعث شد که برخی سازمان‌های تروریستی در صدد برهم زدن این وضعیت باشند و انفجار در برابر سفارت روسیه در کابل و کشته شدن دو دیپلمات این کشور با همین هدف صورت گرفت.

بحران اوکراین برای فعلا روسیه را از حمایت همه جانبه طالبان بازداشته است و مسکو هنوزهم بالای این گروه اعتماد نکرده است.

چین:

چین ارتباطات طالبان با ایغور‌ها که در قالب گروه شبه نظامی ترکستان شرقی را به شدت رصد می‌کند و علاوه برآن به دنبال مسائل کلان اقتصادی درافغانستان هستند.

طالبان اما نمی‌توانند از لحاظ شرعی و روابط دیرینه‌ای که با اویغور‌ها و دیگر گروه‌هایی که از سوی جهان تروریست خوانده شده‌اند قطع رابطه کنند بهمین دلیل این گروه هرگز حمایت کامل چین را با خوند نخواهد داشت.

چین در ابتدا تلاش کرد با طالبان روابط خوبی ایجاد کند اما این روابط نیز در حدی بود که نشان دهد طالبان تا چه اندازه دردسری برای امریکا است و می‌تواند اویغور‌های چین را تضعیف کند.

در این اواخر اما وقتی چین متوجه می‌شود که طالبان نمی‌توانند یا نمی‌خواهند گروه‌های دیگر جهادی وخارجی را به هر دلایلی از خود دور کنند؛ علاقه‌اش نسبت به افغانستان را کم کرده است و می‌شود گفت که بعد از رفتن نیرو‌های آمریکایی سیاست خنثی ومحافظه کارانه‌ای از سوی چین در افغانستان روی دست گرفته شده است.

ایران؛

رویکرد ایران با شعار «دشمن دشمن ما دوست ماست» در برابر طالبان دوستانه بوده ست. طالبان بیست سال با آمریکا جنگیدند وبه نحوی آمریکارا مجبور ساختند تا بیش از این در منطقه نماند واین دقیقاً پالیسی ایران بود که آمریکا در همسایگی شرقی‌اش نباشد. حتی بحث که در بین سیاسیون ایران در مورد طالبان صورت می‌گیرد این است که استراتیژی طالبان وایران در قبال آمریکا یکی بوده ونباید ایران در تقابل با طالبان باشد.

هرچند تعدادی ازسیاسیون این کشور بخاطرمشترکات مذهبی- فرهنگی و نیز حمایت از آریایی‌ها که در گذشته‌ها روابط استراتیژیک با آنان داشته‌اند؛ دغدغه‌هایی دارند اما سیاست کلی‌شان تعامل عملی باطالبان است.

تجربه‌ها نشان داده است که این تعامل درحدی نخواهد بود که بخاطر حفظ نظام طالبان هزینه‌های استراتژیک کنند. سطح روابط در حدی خواهد بود که کسی به کسی کار نداشته باشد واگر مشکل داخلی برای طالبان بوجود بیاید ایران مانند گذشته‌ها که بابودن آمریکائی‌ها در افغانستان باطالبان همکاری داشت هیچ همکاری با طالبان نخواهد کرد. چون اهداف مشترک دیگر وجود ندارد.

درمجموع سیاست خارجی تقابل وانزوای جهانی را که طالبان اختیار کرده هنوز هم ایران با این سیاست طالبان به نحوی اهداف مشترک خود را تعریف می‌کند وحتی مداخله‌ای نیز در کار‌هایش ندارد.

پاکستان:

پاکستان کشوریست که به دلیل مجبوریت‌های اقتصادی، روابطی که از قبل با آمریکا داشت ورقابت منطقه‌ای که با هند دارد و نیز موقعیت جئوپولیتیکی که دارد وارد پروژه‌های جهادی وطالبان شده است و نقش مهمی در افغانستان بازی می‌کند.

از دوران جهاد که بگذریم وصرف حمایت پاکستان از طالبان را در نظر بگیریم تقریباً در مدت سه دهه ترس از نفوذ هند در افغانستان پاکستان را واداشت که از طالبان حمایت کند.

هندوستان روابط خوبی با حکومت‌های جمهوری در افغانستان داشت ومیلیون‌ها دالر در بخش‌های زیربنایی مانند ساختن بند‌های آبی ونیز ساختمان پارلمان افغانستان هزینه کرد.

دلایل دومی که طالبان مورد حمایت پاکستان بود نفس جنگ طالبان با دولت افغانستان پول ساز بود واز این طریق میلیون‌ها دالر به جیب پاکستان می‌رفت. ازترانزیت اکمالاتی نیرو‌های خارجی ناتو آیساف گرفته تا تقویت واکمالات دولت افغانستان که از مسیر پاکستان انجام می‌شد وحتی با استناد از گفته‌های استانکزی معین پالیسی وزارت خارجه طالبان هنوز هم با دراختیارگذاشتنن میدان‌های هوایی خود برای پهپاد‌های آمریکا پول می‌گیرد.

مسأله سوم مسأله طالبان پاکستانی است که با مسلط شدن طالبان افغانستان؛ طالبان پاکستانی روحیه گرفته‌اند وبیشتر از دوران حکومت جمهوریت برای پاکستان درد سر ساز شده است. از این جهت است که هم نخست وزیر پاکستان وهم وزیر خارجه‌اش در اجلاس سازمان ملل درواشنگتن مدعی شدند که گروه‌های تروریستی در افغانستان در حال رشد است.

طالبان هنوز روابط خود با گروه های تروریستی از جمله القاعده را حفظ کرده است و این موضوع سبب نگرانی امریکایی ها و کشورهای غربی شده است

برخی چهره‌های جهادی سابق مانند گلبدین حکمتیار نیز به شکل ضمنی یاد‌آوری کرده‌اند که «حتی کشور‌هایی که حامی طالبان بودند حالادست از حمایت این گروه برداشته‌اند» و این به این معناست که به باور حکمتیار روابط بخشی از طالبان با پاکستان بصورت نورمال به پیش نمی‌رود.

همچنان؛ توان اقتصادی پاکستان نیزدیگر برای حمایت ازطالبان ایجاب نمی‌کند که حمایت خود را ادامه دهند واین موضوعات باعث شده که طالبان تقریباً حمایت مطمئن از پاکستان نیز نداشته باشند.

کشور‌های عربی

کشور‌های حاشیه خلیج فارس و مشخصاً عربستان سعودی که از‌ایدیولوژیک حامی مالی طالبان بودند نیز با رفتن آمریکائ‌ها از افغانستان علاقه چندانی به کمک برای این گروه ندارند.

با مطالعه‌ای از استراتیژی‌های کشور‌های منطقه وجهان که در مورد افغانستان دارند می‌توان به این نتیجه رسید که افغانستان خواهی نخواهی با یک بحران شدید وجنگ‌های داخلی مواجه می‌خواهد شد وقطعاً طالبان با چنین رویکردی نمی‌تواند دوام بیاورد.

از سویی هم معضل افغانستان یک بحران منطقه‌ای را نیز بوجود خواهد آورد زیرا با شعله ورشدن جنگ‌های داخلی در کشور قطعاً جنگجویان گروه‌های تروریستی بیش از پیش وارد افغانستان خواهند شد وبه نحوی جنگ‌های ایدئولوژیکی ونیابتی گسترش خواهد یافت.

سوم اینکه با شعله ورشدن جنگ احتمالاً افغانستان امروزی نخواهد ماند واین کشور تجزیه خواهد شد ویا حد اقل به سوی سیستم فدرالی پیش خواهد رفت.

در نهایت می‌توان گفت که طالبان با وضعیت موجود زیاد دوام نخواهد کرد و با عملکردی که طالبان درسیاست خارجی خود داشته‌اند کشور را به صورت آرام بسوی بحران سوق داده‌اند و این احتمال وجود دارد که طالبان دیگر گزینه جهان برای دولت داری افغانستان نباشد.

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *