تقابل دو روایت برای رسیدن به قدرت؛

زندگی دشوار سلفی‌ها در نظام طالبان؛

با روی کار آمدن طالبان شهد زندگی بر کام اکثر مردم افغانستان بویژه اقلیت های قومی، دینی، مذهبی، جریان های فکری، احزاب سیاسی، زنان، خبرنگاران و مجموعه‌های مختلف تنگ شده است. از جمله مجموعه های که روزهای دشوار زندگی شان با حاکم شدن طالبان در افغانستان شروع شده است جریان سلفیت است. ما در این نوشته کوتاه به معرفی سلفیت و روابط گذشته آنان با طالبان می پردازیم و اشاره می کنیم که وضعیت فعلی این جریان و شخصیت های سرشناس وابسته به آن از چه قرار است.
سلفی جریان فکری از مسلمانان سنی مذهبی باشند که خود را در عمل و باورهای دینی پیرو سلف صالح می دانند و می‌گویند از پیامبر بزرگوار اسلام، صحابه و تابعین پیروی می کنند. سلفی‌ها معتقدند راه نجات مسلمانان از هجوم بیگانگان بخصوص فرهنگ غرب، رجعت و عمل به قرآن و سنت است.
سلفی‌گری با توجه به برخی باورهایی که دارد و در زمینه های مختلف از عقیده تا سیاست و اقتصاد سخن می‌گوید، بر زندگی و تفکر روشنفکران دینی معاصر مسلمانان در سطح جهان تاثیر بنیادین داشته است. روشنفکران و عالمان تاثیرگذار و قدرتمندی مانند ابن تیمیه، محمد ابن عبدالوهاب، سید جمال الدین، محمد عبده و … از پیش‌گامان جریان سلفی به شمار می آیند و تاثیر آنان در دنیای اسلام از واقعیت های انکار ناپذیر است.
تحولات جهانی مانند هجوم شوروی در افغانستان و اوضاع عراق و برخی کشورها، سلفی ها را وادار به تقسیم بندی های جدید سلفی های جهادی و غیر جهادی نمود. القاعده، داعش و برخی گروه های دیگر سلفی، برخواسته از شرایطی است که بر کشورهای اسلامی سایه افگند و مسلمانان سلفی را وارد معرکه جهاد نمود. سلفی ها هر روز رفتار تندروانه و خشونت آمیزی را پیش گرفتند تا به گفته خودشان اسلام منطبق با قرآن و سنت را در جوامع اسلامی از راه مبارزه و جهاد پیاده نمایند ولی واقعیت‌های گذشته نشان می دهد که این طرز فکر و تشدید خشونت ها پاسخ نیاز امروزی نبوده و نخواهد بود.
با این حال سلفی‌ها در بسیاری از کشورهای اسلامی در حال رشد هستند و این برای جریان های فکری و دینی دیگر بخصوص پیروان فقه حنفی که اکثریت مسلمانان جهان، پیروان این مذهب بوده اند، خطر قابل توجه به شمار می آید. سلفی‌ها در افغانستان از سالیان دور فعالیت داشتند و امروزه با طالبان در رقابت می باشند. در گذشته اما رابطه طالبان و سلفی‌ها گاهی گرم و صمیمی بوده اند و حتی در یک جبهه علیه دشمن مشترک رزمیده اند.
در سال‌های نه چندان دور؛ طالبان از نیروها و توان سلفی‌ها برای شکست دادن خارجی‌ها و مخالفان داخلی خویش استفاده کرده اند. و این کار زمانی صورت گرفت که طالبان درک نمودند سلفی ها در حال پیوستن به داعش و یا شاخه خراسان دولت اسلامی هستند. تعداد زیادی از چهرهای تاثیرگذار سلفی ها مانند شیخ جلال الدین، در سال 2015 پس از شکل گیری جبهه قدرتمند داعش در ننگرهار، از پشاور به ننگرهار آمدند تا قدرت در حال توسعه طالبان را به چالش بکشند و گروه خالص “جهادی سلفی” را در افغانستان ایجاد نمایند. اما در مقابل آن ها طالبان و علمای حنفی طرفدار این گروه، آرام ننشستند و علیه آنان به مبارزه برخواستند.
طالبان وقتی فهمیدند که رشد سلفیت می تواند ریشه های فکری آنان را بخشکاند و پایگاه های اجتماعی شان را متزلزل سازد، مبارزه جدی علیه گروه داعش و سلفی‌ها را در شرق کشور به کمک حامیان بیرونی شان راه انداختند که در نهایت گروه داعش مواجه با شکست گردید. طالبان پس از شکست داعش در ننگرهار، عرصه را برای سلفی های حامی داعش نیز تنگ نمودند به گونه‌ی که تعداد قابل توجهِ از آنان مجبور شدند با صحبت با رهبری طالبان و ملا هبت الله آخندزاده به این گروه بپیوندند.
با این ترفند طالبان از فرصت پیش آمده استفاده اعظمی را نموده و برای پیروزی خویش از سلفی‌ها کمک گرفتند. اما در فردای پیروزی، طالبان دنبال مخالفان قدیمی خویش را رها نکرده بلکه در صدد تصفیه حساب با آنان برآمدند. طالبان سلفی‌ها را خطر جدی تر از داعش می دانند و می بینیم که فعالیت‌های جریان سلفیت با حاکم شدن طالبان در افغانستان هر روز محدودتر می گردد، مدارس، مراکز و مساجد آنان بسته و شخصیت های تاثیرگزار آنان هدفمندانه ترور می شوند.
قتل فجیع مولوی عبیدالله متوکل در روزهای پس از پیروزی طالبان تا ترور مولوی سردار ولی ثاقب، رئیس انجمن علمای اهل حدیث افغانستان و یکی از نمادهای جریان سلفی، توسط مهاجمان مسلح در سایه حکومت طالبان در کابل پایتخت این کشور، نشان می دهد که عرصه زندگی برای سلفی‌ها با روی کار آمدن طالبان تنگ شده و شخصیت های سرشناس این جریان، آهسته و پیوسته یکی پی دیگری حذف می شوند.
گرچند ریشه برخی اختلافات بین طالبان و جریان سلفیت که هر دو از اسلام سنی پیروی می نمایند به تفاوت دیدگاه اعتقادی بین آنان بر می گردند ولی منازعه اصلی، رقابت بر سر قدرت است و در این میان نقش حامیانی که از این دو جریان استفاده می کنند، خیلی بر جسته و روشن است. جریان های پشت صحنه از جهادی های سلفیت مانند داعش و القاعده و حنفی های تندرو به نام طالبان برای مقاصدی مانند تشدید بحران در کشورهای اسلامی، دامنه‌دار ساختن اختلافات میان مسلمانان، فشار وارد نمودن بالای اهداف و مقاصد غیر قابل قبول برای حامیان و اهداف دیگر بهره‌جویی می کنند.

نویسنده: قربان‌علی فصیحی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *