درسایهی حاکمیت طالبان؛ خون هزاره فرش قدمهای شترهای کوچیاست
نویسنده: قربان علی فصیحی؛ روزنامه نگار و تحلیل گر
بهار که پیامآور شکوفا شدن طبیعت و روییدن سبزهزارها در دامنههای کوهها و دشت و دمن است و برای انسانها مایه مسرت و خرسندی و فصل جوش و خروش و کار برای زندگی در سال جدید به شمار میرود؛ برای انسان هزاره اما، در سرزمین هزارستان این فصل، پیام خوبی ندارد و بجای خوشی، از هجوم ایل غارتگری به نام کوچی با هزاران مواشی اش، خبر میدهد.
در تازهترین رخداد، شماری از باشندگان مناطق هزارستان بخصوص ولسوالی های بهسود، از لتوکوب یک چوپان هزاره در منطقهی کجاب بهسود خبر داده اند. به گزارش منابع محلی، این چوپان روز جمعه 4 جوزای 1403 توسط کوچیهای مسلح مورد ضرب و شتم قرار گرفته و شدیدا مجروح شده است.
منابع محلی تایید کرده اند که روزانه دهها خانواده کوچی به صورت مسلح، همراه با هزاران راس مواشی وارد بهسود و مناطق هزاره نشین میشوند و بر مزارع و خانه های باشندگان محل، خسارت وارد می کنند.
پیشینهی هجوم کوچیها به هزاره جات به پیش از صد سال بر می گردد؛ عبدالرحمان چهرهی به روایت مورخان، خون ریزتاریخ افغانستان، پس از قتل عام بیش از شصت و دو درصد مردم هزاره و تسخیر برخی از زمین های مرغوب هزارهها و توزیع آنان به اقوام پشتون، برای سرکوب دوامدار هزارهها برای کوچیها اجازه داد تا همه ساله در فصل زیبایی طبیعت و زمان رویش سبزه و آغاز کشت و کار مردم وارد سرزمین آنان شده و از علفچرهای محلی برای مواشی خود بهره ببرند و کشت و زراعت مردمان بومی را تخریب کنند.
جانشینان عبدالرحمان و حکومتهای پس از آن، رویه خشن عبدالرحمانی را پیشهی خود ساخته و همیشه به گونههای مختلف از هجوم کوچیها به سرزمین هزارهجات حمایت کرده اند. حکومتهای مستبد همیشه برای تقویه پایههای حکومت خویش از ابزارهای فشار علیه مردمان سرزمین و شهروندان خویش بهره جسته است و در افغانستان کوچیها یکی از ابزارهای خشِن و پلید دست سیاستمداران و حاکمان ستم پیشه قبیلهگرا بوده است.
گروه طالبان؛ حاکمان فعلی افغانستان چه در دوره قبلی حاکمیت خویش و چه در سالهای پسین، نشان داده است که از حامیان جدی کوچیها هستند و با شیوهها و شگردهای مختلف برای حمایت از کوچیها و سرکوب مردم محلی و بومیان ساکن در هزارستان تلاش و زمینهسازی میکنند.
از تعیین ولسوالهای همسو با کوچیها در ولسوالیهای مورد هجوم کوچی گرفته تا ایجاد کمیسیونهای حل منازعات به جانبداری از کوچیها، عدم رسیدگی به پروندههای عارضین محلی، تهدید مردم به سکوت در مقابل کوچیهای مسلح و دهها مورد دیگر که برای تقویت و حمایت از کوچی و نابودی و سرکوب مردمان بومی انجام میشود.
هجوم کوچیها در سالهای اخیر به سرزمین هزارهها بویژه مناطق دایمرداد، ولسوالیهای بهسود، جلریز و خوات بیش از یکصد تن از مردمان محلی را قربانی گرفته و هزاران خانه را ویران، باغها و کشتزارهای مردم را نابود ساخته و باعث آوارگی هزاران انسان اعم از زن و مرد و کودکان گردیده است.
علی رغم حجم گستردهی از خسارات مالی و جانی کوچیها در هزارهجات اما، رسیدگی به شکایات و مشکلات مردم و نجات آنان از شرهجوم کوچیها به افسانهی میماند که پایان داستان ختم معضل کوچیگری را نا پیدا نشان میدهد و این مسئله حکایت تلخ از بی توجهی حاکمان قبیله برای حل معضل کوچی در افغانستان است.
چندی پیش نشستی با اشتراک شمارزیادی از چهرههای شناخته شده و متنفذان مردم هزاره با مولوی عبدالکبیر معاون رییس الوزرای گروه حاکم در کابل برگزارشد. در آن نشست، مردم هزاره خواستهای خویش را مطرح و معاون رییس الوزرای طالبان پس از شنیدن سخنان مردم وعده داد که جلو ورود کوچیهای مسلح را میگیرد.
در جلسه فیصله شده بود؛ تنها آنانی که سند ملکیت در هزارهجات دارند بدون برهم زدن نظم زندگی مردم محل و بدون وارد نمودن خسارههای مالی و جانی وارد منطقه هزاره نشین شوند.
معاون رییس الوزرای طالبان برای اشتراک کنندگان از تطبیق شدن فیصله جلسه اطمینان داده بود. اما اکنون هیچ اثری از تطبیق تعهدات مولوی عبدالکبیر به چشم نمیخورد بلکه حضور کوچیهای مسلح خلاف آن را نشان میدهد.
مردم محل که نه امکانات حمایت از خویش را دارند و نه صدای اعتراض آنان بجایی شنیده میشود به اسیرانی میماند که “نه دست ستیز” دارند و “نه پای گریز”!
متاسفانه نهادهای مدافع حقوق بشر نیز به مواردی از این قبیل جنایتها یا نمیپردازند و یا روایت جانبدارانه و باب میل گروه حاکم ارائه میدهند از آن جهت صدای واقعی مردم ما به گوش نهادهای بین المللی مدافع حقوق بشر نمیرسند و بسا که به صورت وارونه انعکاس یافته اند و این دردِ سوزناکتر انسان هزاره است.!
واقعیت انکار ناپذیر آن است که تداوم ظلم کوچیها در هزارهجات در شرایط فعلی به پای هیچ کسی جز گروه حاکم محاسبه نخواهد شد. گروه حاکم اگر به خواستهای مشروع مردم تن ندهند و جلو ظلم و ستم کوچیها را نگیرند حد اقل فاصلهها بین مردم و حکومت خویش را بیشتر تقویه مینمایند که بدون تردید سبب خشم مردم خواهد گردید.