روز جهانی محو خشونت علیه زنان:افغانستان؛ سرزمین زنانی که از میان سایهها برای زندگی میجنگند

افغانستان امروز سرزمین روایتهایی است که در سکوت، در خانههای نیمهتاریک و در کوچههایی که نفس زنان در آن گرفته شده، شکل میگیرند؛ روایت زنانی که در میان سایهها برای ادامه زندگی میجنگند. خشونت علیه زنان در این کشور نهتنها کاهش نیافته، بلکه با بازگشت طالبان ابعاد تازهای یافته است؛ ابعادی که ساختار سیاسی، فرهنگ اجتماعی و مناسبات خانوادگی را به شکل بیسابقهای تحت تأثیر قرار داده است.
مریم، آموزگار پیشین ۳۲ ساله در کابل، یکی از هزاران زنی است که زندگیشان بعد از سقوط دولت بهطور کامل تغییر کرده است. او میگوید: «روزهای من از پنجره کوچک خانه آغاز میشود و همانجا تمام میشود. قبلاً معلم بودم، حالا حتی اجازه ندارم تنهایی به دکان بروم. انگار زن بودن خودش جرم است.» دیوارهایی که زمانی برای او امنیت میآوردند، حالا مرزهای محدودکنندهای شدهاند که تمام رؤیاهایش را احاطه کردهاند.
در هرات، سمیه ۱۹ ساله که زمانی دانشجوی هنر بود، امروز تمام بومها و قلمموهایش را در صندوقی چوبی قفل کرده است. او میگوید: «طالبان میگوید هنر زن فحشا است. من از این میترسم که کسی بگوید نقاشی حرام است و مرا بازداشت کنند.» در بلخ، دختر 10 سالهای که بهخاطر مخالفت پدرش اجازه رفتن به مکتب ندارد، با کتابهایی که از چشم خانواده پنهان میکند، شبها در تاریکی درس میخواند؛ درسی که شاید هیچوقت به امتحان ختم نشود.
این روایتها تنها نمونههایی از خشونتهای روزمرهایاند که زنان افغانستان تجربه میکنند. خشونتی که دیگر در حد رفتار یک فرد یا یک خانواده نیست؛ بلکه بهصورت ساختاری و سیاسی نهادینه شده است.

پس از بازگشت طالبان، سیستم حقوقی که پیش از این با همه ضعفهایش حداقل امکان مراجعه زنان را فراهم میکرد، بهطور کامل از بین رفت. دفترهای حمایت از زنان بسته شد، شکایتنامهها بیجواب ماند و حقوقی که در قوانین قبلی تضمین شده بود، عملاً از میان رفت. در سایه چنین ساختاری، طالبان محدودیتهایی وضع کردهاند که زندگی زنان را مرحله به مرحله کوچکتر و بستهتر کرده است. از ممنوعیت آموزش دختران و مسدود شدن دانشگاهها گرفته تا ممنوعیت کار زنان در مؤسسات داخلی و خارجی، الزام محرم، و محدودیتهای شدید در رفتوآمد؛ این مجموعه فرمانها زنان را از عرصه عمومی حذف و عملاً به خانه محدود کرده است.
یک حقوقدان که بهدلایل امنیتی نمیخواهد نامش فاش شود، میگوید: «در ادبیات حقوقی به آنچه در افغانستان بر زنان اعمال میشود، خشونت ساختاری گفته میشود. خشونتی که توسط قوانین و سیاستها تولید میشود و حق زندگی، حق آموزش و حق مشارکت اجتماعی را از زنان میگیرد. این نوع خشونت نهفقط نقض حقوق بشر است، بلکه نوعی آپارتاید جنسیتی است.»

فرهنگ مردسالار نیز به این ساختار کمک میکند. در برخی مناطق افغانستان، سنتهایی مانند بد دادن دختران، ازدواجهای اجباری، محرومیت از حق ارث و خشونت خانوادگی همچنان رایجاند. نبود مراکز حمایتی و عدم امکان مراجعه زنان به مراجع قضایی، شرایط را برای ادامه خشونت خانگی فراهمتر کرده است. مادران زیادی روایت میکنند که پس از لغو نهادهای حمایتی، مردان خانواده «جسورتر» شدهاند و خشونت خانوادگی افزایش یافته است.
حامیه نادری فعال حقوق زنان درتبعید میگوید: «وقتی سیستم حمایتی وجود نداشته باشد، هر مردی که دست به خشونت بزند، مطمئن است که هیچکس از زن حمایت نمیکند. این فضا خشونت را تشویق میکند.» او اضافه میکند که در دو سال اخیر تعداد زنانی که در خشونتهای خانوادگی کشته شدهاند یا خودکشی کردهاند، نسبتاً افزایش یافته؛ اما آمار دقیقی وجود ندارد، چون طالبان اجازه نشر نمیدهند.

خشونت اجتماعی و سیاسی نیز بخشی از این چرخه است. زنانی که پس از سقوط دولت برای دفاع از «نان، کار، آزادی» به خیابان آمدند، با موجی از تهدید، بازداشت و سرکوب مواجه شدند. برخی از آنان هفتهها در بازداشتگاههای غیررسمی نگهداری شدهاند، برخی به خانوادههایشان تحویل داده شده و برخی دیگر ناچار به ترک محل زندگی خود شدهاند.
یکی از زنان معترض که از کابل حالا به پاکستان گریخته، میگوید: «طالبان گفتند اگر دوباره در اعتراض شرکت کنم، یا مرا میگیرند یا خانوادهام را. من از ترس مجبور شدم کشور را ترک کنم.»
پیامدهای روانی این خشونتها گسترده است. روانشناسان محلی میگویند افسردگی، اضطراب، احساس بیارزشی و ناامیدی در میان دختران نوجوان بهطور بیسابقهای افزایش یافته است. یکی از روانشناسان میگوید: «آینده دختران وقتی گرفته شود، اولین چیزی که میمیرد امید است. ما امروز با نسلی روبهرو هستیم که احساس میکند هیچ کنترلی روی زندگیاش ندارد.»

تحلیلگران حقوق بشر نیز هشدار میدهند که ادامه این چرخه، آسیبهای جبرانناپذیری برای آینده کشور خواهد داشت. محمد یاسن صمیم یکی از فعالان حقوق بشر مقیم کانادا میگوید: «جامعهای که زنان را به سکوت، خانهنشینی و ناپدیدشدن از عرصه عمومی مجبور کند، جامعهای است که آینده خود را نابود میکند. حذف زنان فقط حذف یک جنس نیست، حذف نیمی از ظرفیت انسانی است.»
مجموع این روایتها و تحلیلها تصویری روشن از واقعیتی میدهد که امروز در افغانستان جریان دارد؛ واقعیتی که در آن خشونت علیه زنان در سطح فردی، خانوادگی، اجتماعی و سیاسی همزمان فعال است و هیچ مرجع داخلی برای توقف آن وجود ندارد. این وضعیت نهفقط حقوق زنان، بلکه آینده کشور را با تهدید جدی روبهرو کرده است. اما با وجود تمام محدودیتها، زنان افغانستان هنوز خاموش نشدهاند. آنها با روایتکردن، با مقاومت، و با زنده نگه داشتن امید در دل دخترانشان در برابر تاریکی میایستند. در میان سایههای سنگین، این تلاشها روشنایی کوچکی است که هنوز در افغانستان زنده مانده است.
گزارش: رحمت الله محسنی




