احتمال تکرار سناریوی سوریه در ونزوئلا
مادورو بدون مبارزه کنار نمیکشد
به نظر می رسد که نیکلاس مادورو، رئیس جمهوری ونزوئلا بدون مبارزه از قدرت کناره نخواهد گرفت.
برای بیشتر آمریکایی ها اینکه چه کسی در این مبارزه پیروز شود، تفاوت چندانی نمی کند؛ با این حال، اگر او یک جنگ چریکی تمام عیار را آغاز کند، احتمالا نزد بسیاری از آنها اعتبار خواهد داشت. «آر تی» چندی پیش نوشت: «پس از آنکه ایالات متحده شرکت ملی نفت ونزوئلا را تحریم کرد و خوان گوایدو، رهبر مخالفان را به عنوان رئیس جمهوری به رسمیت شناخت، نیکلاس مادورو، رئیس جمهوری ونزوئلا در پیامی به زبان انگلیسی خطاب به دونالد ترامپ از او خواست که در امور کشورش مداخله نکند. مادورو همچنین واشنگتن را در درگیری های سیاسی در ونزوئلا مقصر دانست و اقدامات واشنگتن را تلاشی برای دزدیدن شرکت نفتی ونزوئلا دانست و به اتخاذ تدابیر تلافی جویانه در محافظت از منافع ونزوئلا وعده داد.»
این سناریو کاملا آشناست؛ شبیه به ورژن دوم سوریه یا لیبی به نظر می رسد. اگر روسیه همانطور که بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه را نجات داد این مرتبه برای نجات مادورو اقدام نکند، آنگاه به طور قطع سناریوی ونزوئلا تکرار سناریوی لیبی خواهد بود. البته اگر با دقت نگریسته شود، شباهت مادورو و اسد کاملا مشهود است.
در زمان آغاز جنگ داخلی سوریه که البته بسیاری از یاد برده اند، بشار اسد هم با مخالفت های داخلی، سوء مدیریت و فساد درگیر بود؛ شدت عمل به خرج نمی داد و در بسیاری موارد از گرفتن تصمیم درست سر باز می زد.
بر خلاف حافظ اسد که در زمان خودش شورش های اخوان المسلمین را خیلی سریع و بی هیچ شفقتی سرکوب کرد، اسد آن قدر در مقابل ناآرامی ها و اعتراض ها بی تفاوت ماند که همه کشور را به خطر انداخت.
اسد در مقابله با افزایش جمعیت و تغییرات جغرافیایی جمعیت شناسی هم بی تفاوت ماند: بسیاری از دهقانان سنی به شهرهای سوری وارد شدند و مشکل ایجاد کردند. در همین حال، افزایش قیمت مواد غذایی در سراسر جهان عرب به قحطی انجامید و همین مساله یکی از عوامل اصلی بهار عربی بود؛ البته مداخله های پنهانی موساد را هم نباید نادیده گرفت.
در سوریه خشک شدن زمین های کشاورزی نقش قابل توجهی در ناآرامی ها در این کشور داشت و این اتفاق به دلیل سوء مدیریت بشار اسد رخ داد. از نظر ژئوپولتیک هم اسد با موفقیت توانست همه زحمات پدرش را برای نزدیکی به نومحافظه کاران بر باد دهد. او حتی روابط جدیدی که پدرش با ایران برقرار کرده بود را نیز نابود کرد.
جدای از همه اینها، اقتصاد کشور را مطابق منافع قومی قبیله ای خود پیش برد؛ خاندان اسد همه قراردادهای پر سود را به دست آوردند و با کشور به مثابه گاو شیرده شخصی خود برخورد کردند.
بسیاری از سوری های باهوش و بادرایت تنها به دلیل تنفر از رفتار ناعادلانه خاندان اسد با سوریه، به مخالفان پیوستند. مشکلاتی که سوریه با آنها مواجه بوده و اکنون گریبان ونزوئلا را گرفته، مشابه و اساسا ساخته دست اسد و مادورو هستند. هر دوی آنها در راس دولتی بی کفایت و فاسد بوده اند و آن قدر بی تفاوت از کنار مشکلات گذشتند که خشم ملت به جوش آمد و اکنون هیچ یک از آنها توانایی برآورده کردن نیازهای اساسی و اولیه مردم کشورشان را هم ندارند.
نومحافظه کاران هم آماده بوده اند تا برای درست کردن شرایط پا پیش بگذارند و به آتش خشم موجود دامن زده اند.در کل، شیوه برخورد آنها این گونه است که کشور ایکس مشکل دارد و از این رو باید به آن حمله و دولت را سرنگون کرد.
اما مساله اینجاست که شمار کشورهایی که مشکلات داخلی دارند از کشورهایی که ندارند خیلی بیشتر است؛ دلیل نمی شود که آمریکا به همه آنها حمله کند! شاید هم آمریکا فقط به کشورهایی حمله می کند که رهبران آنها سبیل دارند؟ در حقیقت، حتی در نظر گرفتن عامل سبیل داشتن رهبران به عنوان توجیهی برای حمله ها از برنامه کنونی ایالات متحده بهتر است! دست کم یک منطق و الگو برای حملات وجود خواهد داشت. اما اقدامات کنونی ایالات متحده و مداخله های بیجای آن بسیاری از مردم این کشور را که می دانند اظهارات در بشردوستی پوشالی است، آزار می دهد.
آمریکایی ها دوست ندارند به نام آنها اتفاق های بد رخ دهد. آنها می خواهند که نامشان یادآور ارزش های مشترکی باشد که همه جامعه بر سر آنها توافق نظر دارند. اما اکنون، جامعه آمریکایی بیشتر نماد شرارت و تصمیمات دیوانه وار است و در بسیاری موارد همه اینها زیر سر شرور سبیل دار در پشت صحنه تصمیمات کاخ سفید (جان بولتون، مشاور امنیت ملی) است که ظاهرا در وقت های بیکاری برای جنگ های خارجی برنامه ریزی می کند!