پولیس؛ دوست یا دشمن مردم؟

این روزها، ویدیوهای زیادی از خشونت سربازان پولیس با شهروندان عادی کشور در شبکه های اجتماعی دست به دست می شود و تقریبا صفحه تازه ای از برخورد نیروهای امنیتی با مردم را به نمایش می گذارد که در گذشته کمتر به  آن پرداخته شده است .

تصور عمومی براین است که نیروهای امنیتی حافظ مال و جان مردم بوده و مردم نیز باید برای تامین امنیت شان با این نیروها همکاری کنند. این تصور در میان مردم همگانی شده است و اما یکی از مشکلاتی که همواره وجود داشته و از زبان مقامات رسمی امنیتی بارها گفته شده، کمرنگ بودن همکاری مردم برای تامین امنیت شان با نیروهای امنیتی است.

چراهای زیادی برای کمرنگ بودن همکاری میان مردم و نیروهای امنیتی وجود دارد که بخش کوچکی از آن این روزها، در شبکه های اجتماعی نشان داده می شوند. اگرچه میزان همکاری مردم با نیروهای امنیتی در محلات مختلف تاکنون رضایت بخش بوده اما آن طور که انتظار می رود، نیست و همین مساله نیز باعث شده تا گراف جرایم در شهرهای بزرگ افغانستان همواره روند رو به صعودی را طی کند.

حقیقت اما، این است که پولیس ملی افغانستان، آن‎طور که باید و شاید در مراکز آموزشی، تعلیمات لازم را ندیده و بدون در نظرداشت اصول کلی و لایحه وظایف شان، به خدمت نیروهای امنیتی درآمده اند. در این میان دخالت مقامات عالی رتبه سیاسی و دولتی در تعیین مقامات عالی رتبه پولیس به شمول روسای وزارت داخله و نیز آمرین حوزه های امنیتی، تا هنوز هم بسیار پررنگ است.

متاسفانه در طول سالهای گذشته، نهادهای امنیتی بخصوص وزارت داخله، مانند یک ابزار سیاسی میان مقامات مختلفی دست به دست شده و هنوز یک  استراتژی ملی داز مدت برای رسیدن پولیس به یک شرایط قابل قبول در این نهاد تدوین نشده است.

به باور بسیاری از شهروندان کشور، نیروهای امنیتی و بخصوص پولیس ملی، در بسیاری از موارد، نه تنها توانسته اند که حلال مشکلات مردم باشند که برعکس، با خشونت، توهین و تحقیر شهروندان باعث آزرده شدن شان از نیروهای امنیتی شده اند.

حوزه های امنیتی، پوسته های داخل شهری و گزمه های سیار نیروهای امنیتی بیش از آن که به قانون به عنوان اصلی ترین راهنمای برخورد شان با شهروندان توجه داشته باشند، به مسایلی چون، سلیقه های آمرین شان، دستورهای بزرگان و زورمندان محل و داد و ستدهای مالی، توجه داشته اند.

برخورد پولیس در این موارد برخوردی خشن، ترسناک و آزار دهنده بوده و شهروندان عادی کشور، تصویری که از پولیس ملی در ذهن دارند، چنین تصویری است که جرات آنان را در برخورد با برخی تخلفات این نیرو، کمرنگ کرده است.

از سوی دیگر، نهادهای رسیدگی به تخلفات پولیس، هرگز به شکل شفاف، در مورد سرنوشت افسران و سربازانی که در سالهای گذشته دست به آزار و اذیت شهروندان کشور زده اند، اطلاع رسانی نکرده اند.

به شکل نمونه درچندسال گذشته، دو تن از آمران حوزه های امنیتی کابل، بر سر یک دختر باهم درگیر شدند که در نتیجه، دختر از ساختمان یکی از رستورانت های کابل خود را به زمین انداخته و مصدوم شد. براثر افشاگری برخی رسانه ها در آن زمان، وزارت امور داخله این دو آمر حوزه را از کار برکنار کرد اما بعدها مشخص شد که یکی ازاین افراد دوباره به یکی از ریاست های وزارت داخله مقرر گردید.

چنین برخوردهایی مسلما، اعتماد شهروندان کشور را نسبت به نیروهای امنیتی به شدت در طول سالهای گذشته آسیب زده است و بسیاری ها هنوز نمی دانند که پولیس دوست شان  است یا دشمن شان؟

درپی همگانی شدن برخورد یک پولیس در مقابل سفارت پاکستان با یک شهروند کشور، نمونه های دیگری از برخورد پولیس با شهروندان نشر شده است که نشان می دهد وزارت داخله و نهادهای مسوول، تا رسیدن به یک خط مشی مردمی و داشتن پولیسی با رفتارهای حرفه ای، فاصله زیادی دارد.

متاسفانه در طول سالهای گذشته، نهادهای امنیتی بخصوص وزارت داخله، مانند یک ابزار سیاسی میان مقامات مختلفی دست به دست شده و هنوز یک  استراتژی ملی داز مدت برای رسیدن پولیس به یک شرایط قابل قبول در این نهاد تدوین نشده است.

برخود سیاسی و سلیقه ای با این ارگان مهم خدماتی که مهمترین بخش زندگی شهروندان را در اختیار دارد، یکی از ضعف های بزرگ حکومت داری در چندسال گذشته بوده است و با وضعیتی که این روزها همگانی شده، این قصه هنوز هم سر دراز دارد!

مهران فلاح

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *