صدای گلوله، فصل مشترک غم و شادی در افغانستان
افغانستان در چهاردهه گذشته، شاهد غمها و شادی های زیادی بوده است. غمها و شادیهایی که همواره و در هر شرایطی با صدای رگبارسلاحهای سبک و سنگین و و حشت و خشونت، پیوندی ناگسستنی داشته و دارند.
درچندسال اخیر، جدا از حملات مرگباری که در شهرهای بزرگ افغانستان جان صدها نفر را گرفتند؛ بودند لحظاتی که نه برای خلق یک فاجعه که برای تجلیل از یک شادی، صدای فیر و رگبار گلولهها، آرامش نسبی شهرهای بزرگ بههم خورده اند.
پیروزی تیم ملی فوتبال افغانستان در برابرهند، پیروزی های چندباره تیم ملی کرکت افغانستان در برابر کشورهای مدعی و از جمله پاکستان، مناسبتهای ملی و برخی شادی های دیگر از جمله مواردی اند که همواره در پایتخت و شهرهای بزرگ افغانستان با فیر و گلوله باری همراه بوده است و دربسیاری موارد، افراد غیر نظامی به شمول زنان و کودکان قربانی این گونه شادیهای خشونت بار، شده اند.
مسلح بودن بخش زیادی از افراد غیر مسوول، یکی از دلایل اصلی خلق این چنین فاجعه ها بوده اند. هم اکنون بیشتر شهروندان شهرهای بزرگ افغانستان، در خانه های شان سلاح گرم دارند و در زیر پوست شهر، زمانی می توان به این واقعیت تلخ پی برد که یک رویداد افتخار آفرین به وجود آید؛ در آن زمان به راحتی می توان دید که بیشتر غیر نظامیان و مردم عادی در شهرهای بزرگ از جمله کابل، در خانه های شان سلاح دارند و بدون هیچ ترس و هراسی از آن استفاده می کنند.
عدم برخورد قاطع با کسانی که بدون هیچ مسوولیتی سلاح حمل می کنند، از موارد دیگری است که سبب افزایش استفاده از سلاح گرم توسط شهروندان عادی شده است. نهادهای کشفی و استخباراتی افغانستان، در طول سالهای گذشته ثابت کرده اند که در امر جمع آوری سلاح از افراد غیر مسوول، ناکام بوده اند و بهمین دلیل، شمار زیادی از شهروندان کشور بخصوص کسانی که نسبتی با یکی از مقامات ارشد دولتی دارند به راحتی و بدون هیچ گونه مجوز رسمی سلاح نگهداری می کنند و از آن به راحتی استفاده می کنند.
چالش های امنیتی در شهرهای بزرگ از جمله موارد دیگری است که بیشتر شهروندان را مجبور کرده است در خانه های شان سلاحنگهداری کرده و از آن استفاده کنند. وجود صدها گروه و باند مسلح غیر قانونی، افزایش جرم و جنایت در محلاتی که از نظر بافت جمعیتی روندی رو به رشد به خود گرفته اند و باشندگان آن را مجبور به داشتن سلاح برای دفاع از خود کرده اند و خرید و فروش گسترده سلاح بدون واکنش نهادهای امنیتی از مواردی اند که هنوز به عنوان یک چالش اساسی بر سر راه شهروندان کشور قرار دارند.
نبود فرهنگ مناسب برخورد شهروندی با قضایای شادی آفرین، نبود فضاهای مناسب برای تخلیه انرژی ناشی از اینگونه موارد و گره خوردن فرهنگ خشونت و بی بندوباری با رفتارهای روزمره شهروندان کشور، دلیل اصلی دیگری است که هر روز رفتارهای خشونتبار را در محلات مختلف و زیر پوست شهر، گسترش می یابند.
فرهنگ رفتاری خشونتآمیز، پیوندی ناگسستنی با رفتارهای روزمره شهروندان افغانستان دارد. در سطح شهر، در فروشگاه ها، در محلات تفریحی و حتی در ادارات مختلف افغانستان، بیش از آن که رفتارهای افراد با همدیگر براساس یک رابطه انسانی و معطوف به هدف باشد، برخوردی واکنشی و برای غلبه و تسلط بر فرد مقابل است و این رویه، باعث شده است که در درون هر نهاد و اداره ای بخصوص ادارات دولتی، گروه های مختلفی تشکیل شوند و بیشتر انرژی وتوان یک اداره، برای چنین برخوردهایی هدر می روند.
در سطح رفتاری سیاست مداران والگوهای رفتاری جامعه نیز، نمادهای خشونتزا و تنش آفرین، نقش پر رنگی دارد. سیاست مداران افغانستان در طول سالهای گذشته، حرکات سیاسی شان را برپایه سیاست های قومی، سمتی و زبانی و آغشته با خشونت، به پیش برده اند.
لحن صحبت های سیاسیون افغانستان، همواره با مرگ و نابودی و دندان کشیدن و سر به سنگ زدن حریف همراه بوده است و بی شمار رفتار جمعی شهروندان کشور در راستای اهداف سیاسی یک گروه خاص، همواره با سرکوب، مرگ و خشونت همراه بوده است. چنین رویه ای در طول سالهای گذشته، شهروندان افغانستان را بیش از آنکه به یک مدل رفتار نرم و همراه با تحمل، به بار بیاورد، آنان را افرادی عصبی، تندخو و پرخاشگر تربیت کرده است که در هر واکنش شان، باید این رفتارها بازتاب پیداکند.
آنچه که می توان در اینگونه رفتارهای شهروندان کشور به وضوح مشاهده کرد، نبود روحیه جمعی معطوف به ملایمت و احترام به دیگران، لذت بردن از آزار دیگران و نبود یک قوه قهریه برای برخورد با این گونه رفتارهاست که این عوامل توانسته خشونت و واکنش های خشونت بار به هر پدیده اجتماعی را در روح و روان جامعه، نهادینه سازد.
حشمت زکی