آیا روسیه در امور داخلی افغانستان دخالت میکند؟
در آستانه ۲۶ دلو؛ سالگرد خروج نیروهای ارتش سرخ شوروی پیشین از افغانستان، جریانهای ضد روسی با استفاده از این مناسبت تاریخی، سعی میکنند نگاه افکار عمومی به روسیه مدرن را بهگونهای مدیریت کنند که روسیه امروز تفاوت چندانی با روسیه شوروی ندارد و تنها شکل و میزان و ابعاد و ابزارهای مداخله و تجاوز و اشغال، تغییر کردهاست.
در همین راستا سفارت روسیه در کابل اتهامات شماری از نهادهای مدنی مبنی بر مداخله مسکو در امور داخلی افغانستان و حمایت از گروههای تروریستی را به شدت رد کردهاست.
سفارت روسیه در بیانیهای تاکید کرد که بیانیههای غیر مسؤولانه ضد روسی را که بهطور عمده از سوی رسانهها و سیاستمداران افغانستانی بیان میشوند بررسی میکند.
در بیانیه مذکور آمدهاست تکرار اتهامات بیاساس علیه روسیه فقط تصویری مخرب از کسانی ارائه میکند که آنها را بیان و نقش میکنند.
سفارت روسیه تصریح کرده که این کشور خواهان یک افغانستان با ثبات، مستقل، با اقتصادی توسعهیافته و عاری از تروریزم و مواد مخدر است.
همچنین در بیانیه خاطر نشان شده است مسکو به دنبال یک راه حل مسالمت آمیز برای پایان جنگ افغانستان است.
این واکنش پس از آن صورت گرفتهاست که نمایندگان حدود ۲۰ نهاد مدنی طی یک کنفرانس رسانهای، روسیه را به دخالت در امور داخلی افغانستان متهم کردند.
صرف نظر از آنچه در بیانیه سفارت روسیه در کابل آمدهاست، واقعیت این است که افکار عمومی مردم افغانستان نیز دیگر به روسیه به مثابه یک دشمن متجاوز و اشغالگر نگاه نمیکند. این امر، چند دلیل دارد که یکی از مهمترین آنها تغییر رویکردها و سیاستهای روسیه مدرن نسبت به مسایل افغانستان است.
مسکو میداند که اقدام شوروی پیشین برای تجاوز نظامی به افغانستان و رفتارهای ارتش سرخ در جریان ۱۰ سال حضور نظامی سنگین، یک اشتباه استراتژیک بود که نه تنها ملت افغانستان را قربانی کرد؛ بلکه بدتر و بیشتر از آن، سنگینترین هزینهها را بر خود روسیه و امپراتوری ۷۰ ساله آن تحمیل کرد که در نهایت به فراگیری موج استقلالطلبی در کشورهای تحت سلطه آن و فروپاشی کامل بلوک شرق انجامید.
کرملین امروز که از سوی استراتژیست توانمند و با تجربهای به نام ولادیمیر پوتین رهبری میشود، هرگز نمیخواهد که راه پراشتباه و پرهزینه شوروی پیشین در افغانستان را بار دیگر بپیماید.
از جانب دیگر، نباید این واقعیت انکارناپذیر را از نظر دور داشت که افغانستان همچنان در محور توجه سران مسکو قرار دارد و این تنها به دلیل حضور نظامی سنگین ناتو و غرب نیست؛ بلکه تروریزم، افراطگرایی، رشد جریانهای تندرو و رادیکال، مواد مخدر و… نیز مسایلی هستند که روسیه و حوزه نفوذ سنتی آن در آسیای میانه را تهدید میکنند.
پس نابخردانه است اگر کسی انتظار داشتهباشد که روسها در قبال این تهدیدها سکوت کند؛ تهدیدهایی که امروزه دیگر بالقوه هم نیستند؛ بلکه بسیاری از آنها از جمله نفوذ داعش و رشد افراطگرایی و ناامنیهای مرزی و قاچاق مواد مخدر به فعلیت رسیده و عملا از روسیه و کشورهای همپیمان آن در همسایگی افغانستان، قربانی میگیرد و بر آنها هزینه تحمیل میکند.
با این حساب، بسیار بدیهی است که روسیه در برابر این تهدیدها میایستد و به ابزارهای مشروع برای مقابله با آنها متوسل میشود.
نکته مهم دیگر این است که روسیه نمیتواند هزینه شکست و ناکامی راهبردها و سیاستهای دوگانه و مبهم ناتو و امریکا در مبارزه با تروریزم و استقرار ثبات و مهار مواد مخدر در افغانستان را بپردازد. هیچ کشور دیگری نیز چنین کاری نمیکند. بنابراین مسکو این حق را برای خود محفوظ میداند که با تبعات و پیامدهای مستقیم و غیر مستقیم شکست امریکا و شرکایش در افغانستان، مقابله کند و برای مهار پیامدهای ویرانگر سیاستهای دوپهلوی غرب در حوزه مبارزه با داعش، سرکوب تروریزم و… با قدرت بکوشد.
و آخرین موضوع اینکه سازمانها، جریانها و سیاستمدارهایی که تحت تأثیر جوسازیهای رسانهای مخالفان روسیه و یا به خاطر منافع کوتاهمدت خودشان سعی میکنند روسیه را به دخالت در امور داخلی افغانستان، متهم کنند و ارتباط روسیه با طالبان را از مصادیق «حمایت روسیه از تروریزم» نشان دهند، باید متوجه این نکته ظریف باشند که مفهوم استقلال در سیاست مدرن، بسیار سیال و نسبی است؛ زیرا امروزه حتی قویترین کشورها هم نمیتوانند مدعی شوند که استقلال مطلق دارند و اجازه دخالت هیچ کشور خارجی در امور داخلی خود را نمیدهند. در خود روسیه هم جریانهای بسیار فعالی هستند که از غرب حمایت میشوند و حمایت میکنند. این یعنی استقلال، مفهومی نسبی است. نمیتوان به سبک سیاستهای سنتی حکام پیشین، به دور یک سرزمین، دیوار کشید تا استقلال حفظ شود.
اینکه روسیه با طالبان ارتباط دارد برای مهار فعالیتهای تروریزم، کمک به صلح و ثبات و تسهیل زمینه برای پایان جنگ است. این چیزی است که هم منافع روسیه به آن نیاز دارد و هم منافع افغانستان. آیا میتوان نام این سیاست را «مداخله» گذاشت؟ اگر چنین است پس حضور و فعالیت سیاسی و نظامی گسترده، علنی و لجامگسیخته امریکا و دهها کشور دیگر در افغانستان به معنای چیست؟ ارتباط سایر کشورها با طالبان چه معنایی دارد؟
نویسنده: داکتر مهدی نوری